رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

رادین گل پسر مامان و بابا

دیر اومدم ولی جبران میکنم

بازم اومدم مامانی میدونم مامانی الان با خودت میگی پس چرا بعد این همه مدت یاد وبلاگ افتادم و لحظات شیرین قبل رو برات ثبت نکردم؟؟ گلم قول میدم حداقل یه سری چیزهای مهم رو برات بنویسم هرچند الانم وقتم کمه میپرسی چرا؟اخه قرار بریم دبی واسه عزیز دلم خرید کنیم شنبه ساعت 7 پروازه تا جایی که تونستم این ور سفر و بقیه اش اون ور سفر برات مینویسم ...
5 مهر 1390

اولین نامه مامان

حرفهای مادرانه پسر گلم تو هنوز به دنیا نیومدی البته از نظر دیگران چون من از همون روز اول حست کردم نمیدونی  و متاسفانه نخواهی دانست که مادر بودن یعنی چی اینکه بدونی داری کسی رو ،جانداری رو و از همه مهمتر انسانی رو درون خودت پرورش میدی چه حسی ذاره نمیدونم باید دعا کنم زودتر به دنیا بیای یا نه اخه اونقدر به بودنت در کمترین فاصله با خودم عادت کردم که اگه یکی دو ساعت بگذره و تکونی نخوری نگرانت میشم شما هم که ماشاا... همش مشغول تکون خوردنی نمیدونم همه بچه ها اینقدر تکون میخورن یا تو پر جنب و جوشی ولی هرچی باشی و هر چقدر که لگد بزنی و تکون بخوری من عاشقتم و همه حرکاتت رو عاشقانه میپذیرم ...
5 مهر 1390

پیدایش

سلام گل پسر این اولین مطلبی که تو این وبلاگ مینویسیم. به فکر این کار افتادیم تا شاید بتونیم یه کوچولو از احساسمون رو نسبت به تو بنویسیم هرچند که خیلی سخته ...
5 مهر 1390