یک شیطنت و .....
دیروز یکی از روزهای بد زندگیم بود
از دست شیطنتهای تو پسر!!!
داشتی با مبل بادی تو اشپزخونه بازی میکردی که یه دفعه مبل از زیر دستت در رفت و خوردی زمین و دندونت شکست ! بله به همین راحتی
اصلا بد زمین نخوردی و خیلی هم گریه نکردی ولی نمیدونم چرا نصف دندونت شکست من که داشتم دیونه میشدم اخه مگه میشه؟؟؟ اما اتفاقی بود که افتاده و نمیشد کاریش کرد فقط سریع یاد پسر عموی عمو فرهاد افتادیم که دندون پزشکه(عمو فرهاد کلا کار راه اندازه گویا) و گفت اگه سیاه و متورم نشه اشکالی نداره و اوضاش خوبه که خدارو شکر نشد برای ترمیم هم گفت تو این سن فقط با بیهوشی میشه کار کرد که اونم ما مخالف بودیم همون یه بار بس بود از اونجایی که تو هم همکاری نمیکنی باید صبر کنیم تا بزرگتر بشی و عاقلتر که بشه رو دندونت کار کرد یا صبر کنیم تا 7 سالگی که خودش بیوفته
امان از دست شما بچه ها که همش ادم و میندازین تو استرس