مهد کودک
سلام سلام به پسر خوشگلم
رادین مامان از شنبه است که میره مهد کودک
اخه من تصمیم داشتم برم سرکار و تو هم باید یه جا میموندیم چون دوست نداشتم کسی رو مجبور کنم تئ رو نگه داره تصمیم گرفتیم بفرستیمت مهد البته منم کارم و ادامه ندادم به دلایلی نشدولی حالا میخوام برم کلاس میخوام برم دوره ی فتوشاپ و عکاسی بگذرونم فک کنم دیگه نبرمت عکاسی و بشی سوژه ی خودم از مهدت بگم که.......
هفته ی قبل رفتیم چندتا مهد رو حضوری دیدیم خدارو شکر زود قاطی بچه ها میشدی ولی من ازشون خیلی خوشم نیومد یه جا خیلی شلوغ بود یه جا با شهریه بالا امکاناتشون کم بود ولی اینجایی که داری میری به نظرم خوب اومد هم شهریه اش معقول بود هم کلاسهای اموزشی داشتن(اخه چی میخوان به تو یاد بدن جیگر من)تازه تاسیس و بخاطر همین وسایل هاشون همه نو وتمییزه تا امروزم راضی بودم ازشون اوناهم از تو راضی ان و میگن پسر خوبی هستی فکر نمیکردم روز اول کامل بمونی و هی منتظر بودم زنگ بزنن که بیایم بیاریمت ولی موندی مشکل من این بود که تو متاسفانه لپ بچه ها رو میگری و محکم هم میگری و هیشکی هم در امان نیست از دستت ولی گویا فقط پیش ما اینکارو میکنی و تو مهد بچه ها از دستت ارامش دارن
نمیدونم کار خوبیه مهد گذاشتنت یا نه از طرفی میگم ساعتهایی رئ با بچه های همسنت بازی میکنی و از طرفی میگم شاید خوب نباشه بری نمیدونم
بابایی میگه بزار بره اجتماعی میشه و تو هم ساعاتی استراحت میکنی