درگیری تو مهد
یکی دو هفته پیش داشتم لباست رو عوض میکردم که دیدم یه چیزی مثل رد دندون رو دستته فهمیدم که یکی تو مهد گازت گرفته چون دندون بچه بود به بابایی گفتم و قرار شد فردا از مدیرت بپرسم که گفتن یه نی نی دیگه که اسمش سید حسین بود گازت گرفته به منم گفتن که تقصیر تو هم بوده و تو هم اذیتش کرده( اینو نمیگفتن چی میخواستن بگن) بعد اون هروقت ازت میپرسیدم که سید حسین چیکارت کرد دستت و میبردی تو دهنت و میگفتی اینجوری کرد مثلا ادای گاز گرفتن و در میاوردی دوسه روز پیش بابایی اوردت خونه و گفت این دوباره با سید حسین درگیر شده صورتشو ببین نگاه کردم دیدم پایین چشمت خط افتاده ازت میپرسم کی اینجوری کرد؟؟ بعد دونه دونه اسم دوستات و میگم : انیتا ؟؟؟ تو میگی نه . عباس ؟؟؟؟ تو : نه . کوروش؟؟؟؟ تو : نه . سید حسین؟؟؟ تو : اع اع ( نمیدونم چجوری بنویسم وقتی میخوای بگی اره میگی اع اع با کسره بخونین)
بابایی بهت میگه پسرم بگو بله تو میگه : نههههههه اع اع ( کلا پایبند به اصول خودتی)