اناجون باید جراحی شه

گفتم که اناجون گردنش درد میکنه کلی دکتر بردنش همه گفتن باید عمل بشه دردش زده به دستش و خیلی اذیتش میکنه الان ده دوازده روزه که همینطوری نشسته و هیچ کاری نمیتونه بکنه  قرار بود یکشنبه ببرنش مشهد برای عمل بلیط هواپیما هم خریدن ولی امروز صبح زنگ زدن بهمون که دیگه دردش غیر قابل تحمل شده الان که دارم مینویسم دو ساعتی میشه که با اقاجون و عمو هادی و مامان اناجون راهی مشهد شدن و ما هم فردا صبح زود حرکت میکنیم که بریم پیششون امیدوارم امام رضا خودش کمکش کنه و زودتر عمل بشه و از این درد خلاص شهتو این چند روز که هی میریم پیش اناجون تو هم خیلی اذیت هات بیشتر و بیشتر شده سر هر چیزی بهانه میگیری هی با مهرداد دعوا میکنی و هیچی بهش نمیدی دیشب دیگه اینقدر اذیت کردی یکساعت تنبیهی اوردمت بالا تو هم یکسره میگفتی میداد ( مهرداد) اذت نه ( اذیت نمیکنم )

کلمه بد هم که افتاده دهنت هرکی بهت حرف میزنه میگی بد ، اگاجون بد ، انانا (اناجون)بد و......

بینهایت داری اتیش میسوزونی

قراره ما هم تو رو دکتر ببریم تو مشهد بخاطر اوضاع بد شکمت و یبوست مضمنت