همه چی خوب بود
به علت بیمار بودن پسری بازم من مینویسم پسر خوشگلم عمل شما به خوبی انجام شد مرسی ازت که کمکمون کردی و پسر پر طاقتی بودی ساعت 4/30 رفتیم بیمارستان و ساعت 5/10 دقیقه بردنت اتاق عمل و تو دستای بابایی بهت امپول بیهوشی زدن و اروم خوابیدی یاد سزارین خودم افتادم و دیگه نتونستم جلوی اشکام رو بگیرم و گریه کردم بابایی هم یکم .... ولی سعی کردیم هم دیگه رو اروم کنیم و بعد رفتیم بیرون و منتظر بودیم خاله اکرم زودتر از ما رفته بود بیمارستان بعدش مادرجون اومد بعد عمو محمود بعد اقاجون و انا جون بعدشم عمه سمیه همه نگرانت بودن نیم ساعت بعد دکترت اومد بیرون و گفت که همه چی خوب بوده و باید شب رو بیمارستان بمونی.... یک ربع بعد خوشگل من...
نویسنده :
مامان نرگس
20:00