رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

رادین گل پسر مامان و بابا

بهترین اسباب بازی ها

بای اسفنجی و بره ناقلا شدن بهترین دوستای پسرم یه ماشین خاک برداری هم داری که عاشقشی و هر جا دستته تازگی ها باهات تو رختخوابم میاد رو دیوار هم این ماشین حرکت میکنه!! روی میز تلویزیون ...
23 تير 1392

پسر کمک کننده ی من

عزیز دلم بزرگ شده یه عالمه نه تنها خودش بلکه کاراشم بزرگتر و عاقلانه تر شده میخواستم بذارم همه رو تو ماهگرده 18 ماهگیت بگم ولی هم طاقت نیاوردم هم اونقدر زیاد شده که میترسم یادم بره مثلا پسر من هر جا اشغال میبینه حتی یه تیکه نخ میبره میندازه سطل اشغال کلی هم بهم کمک میکنه وقتی میخوایم زمین غذا بخوریم قاشق و چنگالا رو میبره بشقاب میبره و هر چیزی که تو دستای کوچولوش جا بشه صبح ها که از خواب پا میشه شیشه شیری که دم صبح خورده رو میبره پرت میکنه تو ظرفشویی و میاد برا خودش دست میزنه هر چیزی که میخوره و تموم میشه دستش رو میاره جلوی من که تمییز کنم حتی اگه کثیف نشده باشه داره بزور و بلا ماما و بابا میگه اونم هر وقت دلش بخواد ...
18 تير 1392

روزانه ها

پسر خوشگل من ما از ارومیه برگشتیم هر مرکز بهداشتی که رفتیم واکسنت  رو نزدن و گفتن زودتر نمیشه زد دکترم بردیمت یکیشون که نتونست تشخیص بده یبوست تو علتش چیه و صادقانه بهمون گفت بهتره با یه دکتر دیگه مشورت کنین از یه طرف خدا عمرش بده که دارو درمون الکی نداد از  طرفی هم ما کلی نشسته بودیم تو انتظار اخه نوبت قبلی هم نداشتیم یه دکتر دیگه هم که دوستای مامی سایتی معرفی کرده بودن هم رفتیم که یه دکتر پیری بود خوشحال شدم که شاید تجربه ی اون بتونه کارساز باشه ولی اونم چیزی از علت نگفتو فقط شربت لاکسی ژل داد که فعلا بد نبوده راستی هر دو دکتر هم گفتن که اگه واکسنت رو دیرتر بزنیم خیلی بهتره تا زودتر بزنیم بابایی هم وقتی رسیدیم اینجا رفت یه کلینی...
11 تير 1392

نیمه شعبان

فردا نیمه شعبان میلاد حضرت مهدی (عج) پسر خوشگلم این عید رو بهت تبریک میگم من این روز رو خیلی خیلی دوست دارم  و همیشه یاد تزیینهای مفصل خیابونهای تهران میوفتم اما امسال یه عالمه از حضرت مهدی عیدی میخوام لازم به گفتنش نیست خودم و خودش میدونیم فقط خدا کنه لایق باشیم و عیدی خوب رو بگیریم
3 تير 1392

دو مهمون عزیز

پسر خوشگل من اگه دیر اومدم برات بنویسم منو ببخش اخه سرم گرم مهمون داری بود سه شنبه مادر جون و انا جون اومدن اینجا پیش ما و فردا دوشنبه میخوایم ببریمشون ارومیه تا با هواپیما برگردن ما هم ماشینمون رو بفروشیم و  اینجا یه ماشین بهتر بخریم و اگه واکسن شما رو هم بزنن خیلی خوب میشه اخه 10 - 15 روز مونده به وقت واکسنت . میخوام بخاطر یبوستی هم که داری ببرمت دکتر البته اگه بهمون نوبت بدن اخه خیلی اذیت میشی و مامانی اصلا تحمل نداره درد کشیدنت رو ببینه این همه ملین هم که میخوری اثری نداره خلاصه بگم که تو این هفته حسابی از تنهایی در اومدیم هرروز میرفتیم خرید و این ور اونور ولی دلم گرفته که میخوان فردا برن و من و تو دوباره تنها میشیم  ...
3 تير 1392

حرفهای روزانه

سلام دوستای خوبم من دارم تازگی ها حرف میزنم میدونین چی میگم؟ بعد 17 ماه دارم تازه میگم دوگودو بله درست خوندین حالا معنیش چیه هیشکی نمیدونه ولی کلا برای هر چیزی استفاده میکنم!!!! خبر دیگه اینکه جمعه نامزدی عمو جونمه و دارم زن عمو دار میشم ولی متاسفانه ما که نیستیم  نامزدیشون ولی خبر خوبم دارم که دوشنبه هفته ی بعد مادرجون و اناجونم دارن میان پیشمون  هوراااااا ...
19 خرداد 1392

دوربین تکونی

اینا یه سری عکسه که از اعماق دوربینمون در اومده خوشحال میشم ببینین این جلیقه رو عمه مهربون مامانم بافته برای دندون در اوردنم منم دیگه شاد و خندان رفتم حموم   اینجا هم از حموم در اومدم و دارم خوش میشم لوسیون بزنم ساعاتی قبل از سال تحویل 1392 منم اقا و تر تمییز منتظرم بناب نزدیک سرزمین پدری تو رستورانیم و جاتون خالی کباب بناب خوردم با نوشابه شیشه ای!!!! سفر نوروزی به اربیل - کردستان عراق - مجیدی مول منو با موهای ژل زده!!!!!!!!! اتاق بازی رستوران ابوشهاب اونم دوستم نمای دیگه ای از فضای بازی من و مامانم تو پارک مناره  -&n...
16 خرداد 1392

لیوان نی دار

بازم دارم خودم مینویسم قرار شده گاهی من بنویسم و گاهی مامانم من دیشب یه کشف جدید کردم . هورا به من دیشب یاد گرفتم با لیوان نی دارم اب بخورم چند روز پیش بابام برام یه لیوان نی دار خوشگل خرید اما من بلد نبودم باهاش اب بخورم اخه توش فوت میکردم و اب تو لیوان قل قل میکرد ولی دیشب بطور اتفاقی یاد گرفتم که چجوری اب بخورم این موفقیت رو به خودم تبریک میگم راستی من عاشق شدم نه فکرهای بد نکنین !!!!  هنوز اون موضوع ها برام زوده من عاشق ماشین های بزرگ شدم وقتی تو خیابون اتوبوس و مینی بوس  و کامیون میبینم کلی سر و صدا راه میندازم جمعه شب رفتیم یه پارک خوب و بزرگ دو سه تا دریاچه داشت و هوا حسابی خوب بود برین عکسم رو ...
12 خرداد 1392

کارهای جدید پسری

قربون تو برم که مامانی رو بوس میکنی دیگه فهمیدی که برای بدست اوردن چیزی باید بهایی بدی وقتی چیزی از مامان میخوای میگم بیا یه بوس کن منو . تو هم با یه دهن باز بدو بدو میای و میچسبی به لپم و یه مشت اب دهن میچسبونی و این یعنی بوس اینم بگم که بابایی رو بوس نمیکنی نمیدونم چرا؟؟؟ حرفم که همچنان نمیزنی هی همه تلفنی میپرسن رادین حرف نمیزنه منم میگم نهههههه البته الانا یه چیزایی میگی ولی نا مفهوم گاهی هم در جواب سوالام بله و نه از دهنت میپره ولی میدونم که داری دایره لغاتت رو بیشتر میکنی پسری همچنان عاشق پرشین تون و تبلیغ کورن فلکس الفی رو شدیدا دوست داره و وقتی نشون میده سریع میگه بام بام بام بانم که اهنگ این تبلیغه دیگه کم کم خ...
9 خرداد 1392

مهاجرت

سلام به پسر قشنگم ببخشید عزیزم که دیر دیر اومدم خیلی سرگرم کار بودم تو از همه بهتر میدونی که ما راهی شدیم و اومدیم اربیل برای زندگی البته زندگی بهتر الان میبینم که غربت نشینی و دور بودن چه حسی داره یکی دو هفته ی اول اینقدر سرمون به کار و کشف جاهای جدید گرم بود که...... خیلی معنای دلتنگی رو نمیفهمیدم ولی الان... اشکال نداره گلم نمیخوام خیلی ناراحت کننده بنویسم میخوام بگم که با چه اوضاعی وسایل خونه رو جمع کردیم سه چار تا تیکه از وسایل بزرگ رو فروختیم و بقیه رو کارتن پیچ کردیم گذاشتیم تو یه اتاق بماند که با چه مشقتی با حضور و وجود گرم و صمیمی تو جمع و جور کردیم هی من میزاشتم وسایل ها رو تو کارتن و تو میریختی بیرون یا میرفتی در کارتن...
9 خرداد 1392